شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
تیر نـگذاشت که یک جـمـله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد خوب شدعرش، همه خون گلو را برداشت حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد خون حیدربه رگش درتب و تاب است ولی بـگـذاریــد بــه سـن عــلی اکــبــر بـرســد شعـلـه ور می شود این داغ دوباره وقتـی شیــر در سـیـنۀ بــی کـودک مـادر بــرسد زیر خـورشید نشسته به خـودش می گوید تـیر نگذاست که یک جمله به آخـر برسد |